عشق بی سرانجام


خودمو خودت

وقتی مردم گریه کن که غمهای دلت سبک شه

گریه کن شاید که گریه مرحم درد تو باشه

جونمو به لب رسوندی قصه جدایی خوندی

روی قولهای قشنگت قول آرزو نشوندی

عشق من پاک ومطهر عشق تو جامی پر از زهر

زهر تو دادی به خوردم دیدی دق کردم و مردم

دستاتو بدار تو دستم که دیگه رفتنی هستم

تو قبول نکن شکستم تکیه کن به قلبم خستم

تو دلم غمی نشسته تو چشام اشک حلقه بسته

گریه کردن دیگه بسه ببین دلم چه بی کسه

 

 

 



نظرات شما عزیزان:

ستاره
ساعت15:38---10 دی 1390
خيلي قشنگ بودن . حسشون ميكنم . چون خودمم گرفتارشم عشقو ميگم . اما ما منتظر وصاليم اگه خونوادهامون راضي شن .

نسیم
ساعت7:47---31 فروردين 1390
سلام وصال جون شرمنده نمیتونم عوضش کنم اخه شعرات خیلی قشنگه.

miss_sarina
ساعت23:09---4 اسفند 1389
webloge u ham naze hony ღmovaffagh bashiღღღღღ


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در یک شنبه 1 اسفند 1389برچسب:,ساعت 17:34 توسط وصال| |


Power By: LoxBlog.Com